قبل از پرداختن به نابغه خلاق لازم است توضیحی در مورد تعامل یا گفتگوی دونیمکره ارایه شود.به نظر می رسد که نیمکره چپ وراست با هم مذاکره می کنند. نیمکره چپ اطلاعات را دریافت وبه نیمکره راست می فرستد و نیمکره راست با روش خودش پردازش می کند سپس به نیمکره چپ بر می گرداند. از طریق این پردازش مغز ، به طور هم کوشی اطلاعات را می سازد و با تلفیق عناصر مختلف به نیروی خلاق وعقلی خودش اضافه می کند اگر همانطور که معروف است نیمکره چپ را نماینده فعالیت های عقلی، آموزشی و نیمکره راست به همان نسبت نماینده فعالیت های هنری ، خلاق وعاطفی نامگذاری شده است بنامیم به فرض اینکه این تحقیات اینگونه باشد استفاده از دونیمکره و در هم آمیختن افکار تحلیلی و انتقادی سمت چپ و وتخیلی شهودی سمت راست مغز، نبوغ وخلاقیت را بالا می برد و باعث “توازن افکار”(( Balance of opinion می گردد و در نتیجه طبق تعریف نابغه های بزرگ وخلاق بایستی از پردازش ذهنی یکسان وتمام مغز استفاده کرده باشند . (بازان 89)
انیشتین به عنوان بزرگترین نابغه خلاق قرن بیستم معروف شده است او دانش آموز ضعیفی بود و خیال پردازی را برمطالعه ترجیح می داد. در نوجوانی تحت تاثیر جنبه های خلاقانه ریاضی وفیزیک قرار گرفت به همین دلیل به کار مایکل آنجلو(Michael Angelo)که سخت مطالعه می کرد علاقمند شد. این علاقه دو طرفه اورا تشویق کرد تا حتی بیشتر با تخیلاتش بازی کند و شهرت امروزی اش از بازیهای ذهنی خلاق اونشات می گیرد. او خودش را مدل یک سوال جالب توجه قرار داد، در نتیجه اجازه داد تا تخیلاتش فوران کند. او می گوید : «خلاقیت مهمتر از دانش است ». در کودکی دریکی از بازیهای ذهنی خلاقش تصور کرد روی سطح آفتاب قرار دارد و پرتوی از آفتاب در دست می گیرد و سرعت نور دور می شود. به انتهای جهان می رسد، زمانی که به پایان سفرش می رسد با کمال تعجب متوجه می شود تقریبا به همانجا بر گشته که او شروع کرده بود . این از نظر منطقی وتفکر سمت چپی نا ممکن بود. مجددا پرتوی از آفتاب برداشت وحرکت کرد وبه همان نقطه رسید. نتیجه اینکه در این مورد باید دو موضوع لحاظ شود، یکی انحنا و دیگری حد و مرز، با این روش انیشتین به «عالیترین بینش» خود دست یافت ، یعنی “جهان ما منحنی ومحدود است”. او تنها با نیمکره چپ به این درک وسیع وخلاق نرسید، بلکه با اعداد وترتیب ، منطق ، تجزیه ، تحلیل وتخیل وسیع و اگاهی فضایی اش و توانایی دیدن تمام تصویرکل نگری به آن دست پیدا کرد . بینش او آمیزه ای ا ز مذاکره عالی بین دونیمکره مغزش بود واو نمونه عقل کل( تمام مغز)وتفکر متوازن بود . (بازان89)
این بررسی ها اثبات کرد که نیمکره چپ صرفاً نیمکره علم ودانش نیست ونیمکره راست صرفاً نیمکره هنر وخلاقیت نیست بلکه تلفیق عملکرد نیمکره ها و گفتگوی بین آن دو وفعالیت تمام مغزی، موجب گشایش های عجیب در ذهن می شود و نوآوری در علم وزندگی ایجاد خواهد کرد واین “نیروی ذهن خلاق” است . لازمه این کار این است که زمانیکه کاری برای تقویت نیمکره چپ انجام می شود لازم است برای نیمکره راست نیز انجام شود . این باعث می شود که افراد در زندگی ، دانش و… موفقتر ،خلاق تر و رضایت بخش تر باشند در غیر اینصورت گویا یک دست و پای یک نفر را بسته باشیم و از او بخواهیم بدود یا با سرعت بدود. شکی نیست که اتفاق خوبی نخواهد افتاد .
محمد خزایی مدیر کانون تفکر خلاق کرمانشاه ( در شرف تاسیس )و برگرفته از مقاله برگزیده اینجانب در ششمین کنفرانس ملی مدیریت دانش تهران ،مرکز همایش های بین المللی شهید بهشتی اسفند 92 با عنوان« بررسی کار کرد نظریه چهار ربع مغزی ند هرمان در بلوغ دانش وتفکر متوازن »که الگوی جدیدی را برای بلوغ دانش مطرح کرده بود . http://fekrekhalagh.ir
mehrdad0098
اردیبهشت ۱, ۱۳۹۳ در ۱۱:۰۴ ب.ظ
خیلی عالی . ممنون
محمد خزائی
تیر ۲۶, ۱۳۹۳ در ۱۰:۴۰ ب.ظ
ممنون مهرداد جان به کمک شما ست
nafas
آبان ۶, ۱۳۹۳ در ۱:۲۴ ب.ظ
nsfas hastsm uek nabeghe komakam konid hoshe ziade daram ayandaro pishbini mikonam