خانه خلاقیت کنکاشی برنظام آموزشی وبررسی کارکرد عناصر وفرایند های آموزش وپرورش (بخش دوم )

کنکاشی برنظام آموزشی وبررسی کارکرد عناصر وفرایند های آموزش وپرورش (بخش دوم )

7 ثانیه خوانده شده
0
0
6,352

 

اگر آموزش وپرورش را یک سیستم بدانیم که قطعا هم همینگونه است این سیستم متشکل از اجزائی است ،اما این ساختار در مصداق های مادی مثل دستگاهها وماشین ها نوع نگاه به آن با سیستم هایی مانند انسان که پیچیده ترین سیستم ها در آن تعبیه شده بسیار متفاوت است در این سیستم که خود متشکل از سه عنصر، مغز ، قلب ودست است ، با اینکه هرکدام کارکرد متفاوتی دارند در عین حال مکمل همدیگرند   ( کثرت در عین وحدت ) شکی نیست این سیستم زمانی به کارائی موثر می رسد که از هر بخش به نحو بایسته وموثر استفاده شود .

اما در نظام آموزشی ما اینگونه نیست، برای اینکه مساله روشن تر شود لازم است نگاهی آسیب شناسانه به عملکرد اجزای سیستم آموزش وپرورش که شامل عناصر وفرایندهاست بیندازیم،زیرا زمانی یک پزشک ویا یک مکانیک خودرو می توانند مرض یا عیب را رفع کنند که عیب یابی نمایند ویا به قولی آسیب شناسی کند .

براین اساس لازم است اجزای سیستم آموزش وپرورش را که شامل عناصر ( معلم ، دانش آموز ، مدرسه ، محتوای آموزشی و…. ) وفرایندها که شامل رویکرد آموزش که شامل : رویکرد تراکم نگر و رویکرد تحول نگر و…. است را مورد بررسی قرار دهیم .

 

thM2LOGW86

الف آسیب در عناصر آموزش وپرورش

1)مدارس :

فضـاي مدارس كشور جوشش حقيقي ، علمي ، تحقيقي لازم ، شادابي هاي انساني و روابط دوستانه و صميمانه بين معلمان ودانش آموزان را ندارند و تنها با گذراندن تعاليم بي روح روزمره با موارد از پيش تعيين شده بسنده كرده است. دراين فضا تحرك كافي درجهت اهميت قايل شدن به تربيت و تعليم خلاقيت ، هنر ، مثبت انديشي ، مثبت زيستي وبسياري عناصر لازم براي زندگي مؤثـر و سازنده كمتر به چشم مي خورد( شعاري نژاد 77)

     آموزش در مدارس بگونه ای است که مانع آن میشود دنیای عمیق خلاقیت درونی و جهان درونی فانتری ها ، رنگ ،عشق ،اشراق، موسیقی ، عاطفه ،آرامش ،رویاها ،بصیرت و قدرت تخیل درونی برروی دانش آ موزان گشوده شود ، در حالی که باید این فطرت های نامرئی ذهنی کاوش شود ،اینجا گنجینه مخفی خلاقیت است که لازمه زندگی در هزاره سوم می باشد .( قاسم زاده 1381)

جان دیویی میگوید :مدارس نمی توانند دانش آموزان را برای زندگی اجتماعی آماده کنند مگر اینکه عملا” در درون خودشرائط زنگی اجتماعی را فراهم کنند . این درشرائطی است که مدارس ما مدارس زندگی نیستند .

رسيدن به آموزش وپرورش كيفي مستلزم بازنگري وبازانديشي وبازسازي مأموريت ها و رسالت هاي مدارس و ساختارها و فرايندهاي تعليم و تربيت و دريك عبارت مستلزم تغييراكولوژي مدارساست (یوسف زاده چوسری )

       رويكرد جديد و مؤثـر حركت به سوي تمركز گریزی ، مشاركت و مدرسه محوري (School ecology) است.در حالی که روح تمرکز بر همه مدارس ما حاکم است.   به علت ناتوانی وضعف نظام آموزشی، در درون مدارس (براساس قانون مقاومت) ، مدارس مستتر،،پنهان وغیر رسمی ایجاد گردیده است . در این مدارس که باتعاملات  بادوستان وجامعه وتاثیر رسانه ها شکل می گیرد دانش آموزان برای خود فرهنگ جدید می سازند وهرچه نظام آموزشی ضعیفتر باشد فرهنگ ساخته شده قویتر خواهد بود .

2)معلمان :

با توجه به اينكه معلمان براي آموزش تئوري ، غيرفعال وسنتي درنظام فعلي تربيت شده اند جوابگوي شرائط حال وآينده نظام آموزشي نمي باشند و فارغ التحصيلان دانشگاهها نيز اطلاع چنداني از فنون معلمی و روش های تدريس و ويژگي هاي رواني ، عاطفي ،رشدو… دانش آموزان را ندارند.

آموزش وپرورش بايد همت خود را به ويژه از طريق معلم معطوف آن سازد كه بجاي انتقال اطلاعات به سازماندهي هاي متفاوت از اطلاعات و بلكه بالاتر ازآن به ابداع تركيب هاي نوين درمورد اطلاعات موجود روي آورد.(باقري 83 ) دراين خصوص تندرزوكوبوس 1براين عقيده اند كه نقش جديد معلمان نقش تسهيل كننده و راهنماست . معلم كسي است كه شرايط يادگيري مداوم را مي شناسد و مراحل يادگيري را سامان مي بخشد ( دانش پژوه 83 ص 70 ) درحالی که معلمان ما هنوزغالبا”بصورت سخنرانی انجام وظیفه می کنند . از اين رو تدريس در آموزش وپرورش معاصر فقط « تدريس و ياددادن » نيست بلكه برانگيختن و راهنمايي يادگيرندگان براي يادگيري است . ( همان منبع).

       درفرآيند جديد معلم علاقه مند و مشتاق مي تواند به دانش آموزان كمك كند تا از جستجو وحل مسأله ومعما لذت ببرند. البته معلماني مي توانند مدرسه وكلاس را زنده و فعال نگهدارند كه خود محصل و محقق وجستجوگر باشند واز آموختن لذت ببرند .   ( شعاري نژاد 79 ) اما مشکلات معیشتی وشیوه تربیت معلم و …مانع این مهم است.

معلمان بايد رابطه خود را با نوآموزان تنظيم كنند و نقشهايشان را از صورت تكنوازي به همنوازي تغييردهند و بجاي تأكيد برپخش اطلاعات بركمك كردن به نوآموزان در راه جستجو ودرك دانستني ها تأكيد ورزند و درهدايت كردن آنها بكوشند تا درقالب ريختن آنهـا.2 درحالی که معلمان ما با روش سخنرانی سعی در انجام تدریس دارد.

3)دانش آموزان :

     دانش آموزان در این نظام آموزشی صرفاً درحد مصرف كننده دانش ديگران به صورت انفعالي و يك طرفه بدون هيچگونه پردازش و به اتكا به قدرت حافظه عمل مي كنند ودر نتیجه امکان بکار گیری اطلاعات خود در شرائط پیش رو را ندارند بدين ترتيب دانش آموزان هنر تفكر و كشف روابط بين پديده ها را كسب نمي كنند و خلاقيت و نوآوري آنان هم رشد پيدا نمي كند.

از دیگر آسیب های نظام آموزشی در گیر نکردن دانش آموز ان در فرایند یادگیری است دیوئی در ابن باره می گوید: آن بخش از يادگيري در ذهن یاد گيرنده ماندني است كه توسط او به دست آمده باشد وآن بخش از مطالب به سرعت از ذهن او پاك مي شوند كه صرفاً به او انتقال يافته باشند… يادگيري دست يافتني است، سقراط میگوید :مادرم ماماست من هم دانش رااز درون افراد بیرون می کشم . نمي توان مفاهيم را به دانش آموزان هديه نمود و يا انتقال داد بلكه خود او بايد ازطريق مشارکت در فرایند یادگیری وروش هاي تدريس مناسب مفاهيم را بسازد و در ذهن خود سازماندهي كند”. ( ملكي/ رجب زاده 74 13)

ژان پیاژه می گوید :کودک برای یادگیری به تجربه مستقیم نیاز دارد تا آموزش رسمی ،کودک بایدشیوه های تفکر با تجربه را بیاموزد تا بتواند خوب فکر کند( امینی ،1389) ودیگر اینکه دانش آموزان نظام سنتی نمی توانند در جامعه اطلاعات محور کارائی لازم را داشته باشند .

ریشه مساله چیست؟

ذهن به عنوان خروجی مغز انسان دو کارکرد دارد:

1) اطلاعاتی که می تواند در خود ذخیره کند .

2)کاری که می تواند انجام دهد. مانند خلاقیت،حل مساله ، تصمیم گیری، ‌تخصص ،مهارت و… (ادر 1387)

با توجه به اینکه سیستم های آموزشی بیشتر تمرکز خود را بر بخش اول کارکرد ذهن دارند، یعنی کسب و نگهداری دانش دارند و از کارکرد دوم که موجب رسیدن به حکمت وخردمندی می شود وعا مل اتفافات مهم علمی وتکنولوژیکی دنیا را رقم می زند غافل اند . لذا لازم است باز نگری اساسی وریشه ای دا آموزش ودرورش صورت گیرد

مغز انسان به عنوان پیچیده ترین دستگاه خلقت ، پتانسیل وتوانائی هایی دارد که می تواند شگفت آورترین خلاقیت ونوآوری ها را داشته باشد اما بشر تاکنون نتوانسته است از این پتانسیل خفته بهره برداری ممکنه را داشته باشد و از این مزیت استفاده کامل را ببرد . رویکرد حاکم بر نظامهای آموزشی ما «رویکرد تراکم نگر»و انباشت اطلاعات است … براساس پژوهش های ند هرمان تنها سه درصد از جامعه آماری آزمودنیها از تمام مغز(4 ربع مغزی) استفاده می کنند. [لامسدین ها 1992 ] و انسانها حدوداً از یک درصد توانائی های مغزی خود بهره می برند (جنسن 1995) ، لذا برای اینکه سیستم های آموزشی موجود است بتواند موثر باشند . لازم است نظریه هرمان را که تکیه بر «سبک های یادگیری» و “ترجیحات مغزی” ( Brain Preferences) افراد دارد و معتقد است که سیستم های آموزشی تمرکز خود را از سمت چپ مغز به سمت راست وکل مغز گسترش دهند و ازتخیل، شهود، ضمیر ناخودآگاه، خلاقیت و بینش که متاثر از کارکرد سمت راست مغز است منتفع شوند، در واقع از کل ظرفیت مغز بهره مند گردند تا نوآوری در دانش صورت گیرد . مضافاً اینکه ما برای تولید ایده نیازمند استفاده از سمت راست مغز و برای ارزیابی ایده نیاز به استفاده از سمت چپ مغز داریم. (حایری زاده ،محمد حسین1381)

     نظام آموزشی فعلی تنها درصد کوچکی از مغز را نشانه رفته و آموزشهای مدرسه ای بر جزئی باریک از مغز که در قسمت چپ قشر مخ قرار گرفته است، تمرکز دارند . منزوی شدن قسمت های خاص مغز در آموزش ،همبستگی و انسجام نظام مند مغز را از میان برده اند. (کری2005،به نقل ازمقدسی). البته نقش مهم نیمکره چپ مغز را در یادگیری تحلیلی، کمّی، فنی، منطقی، استدلالی ، انتقادی، سازماندهی ، منطق ، ارزیابی و جزءنگر و.. را دست کم یا نادیده گرفت.لذا لازم است این رویکرد را به “رویکرد تحول نگر” که اطلاعات در خدمت اندیشه باشد تغییر کند و با ابزار دانش ، بینش و خلاقیت ، هنر و حل مساله دانش آموزان را برای زندگی فردا آماده کنیم .                                             ادامه دارد….

محمد خزایی مدیر کانون  تفکر خلاق کرمانشاه  ( در شرف تاسیس )     http://fekrekhalagh.com

 

 

بارگذاری نوشته های مرتبط بیشتر
مطالب بیشتر از این نویسنده محمد خزائی
بارگذاری بیشتر در خلاقیت

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بررسی کنید

نابغه خلاق نمونه ای از الگوی تمام مغزی و تفکر متوازن

قبل از پرداختن به نابغه خلاق لازم است توضیحی در مورد تعامل یا گفتگوی دونیمکره ارایه شود.به…