مدرسه رویایی وآرمانی
به نام اوکه از جنس نور است و پر تو انوارش بر هر کس بتابد روشنائی ، محبت ، عشق ودوست داشتن را مهمان جانش می کند وپلیدی وکینه وبدی را از وجودش می زداید
نیست درمن جنبشی از ذات من اوست در من دم به دم جنبش فکن
گفتگوی رویائی دوهم شاگردی که یکی از آنان خواب می بیند بزرگ شده ومدرسه ای ساخته است متفاوت وویژگی های مدرسه را برای دوستش تعریف می کند .
در پی آن رویا ودر فونداسیونش عشق ریخته شده بود
دیوار هایش از جنس محبت ستونهایش از ایمان
وبلندیش تا بی نهایت تا اوج آسما نها
در سر در مدرسه نوشته است اینجا مکان مقدسی است لطفا بدی هارا به داخل نیاورید
مدرسه ما دیواری با جامعه وزندگی ندارد زیرا زندگی در آن جاری است .
وسراسر درس های آن تمرین زندگی است .
کارکنان آن صبح هابه همدیگر و به دانش آموزان لبخند هدیه می دهند.
باغچه ها یش را بچه ها با مهربانی آبیاری می کنند.
در ختان سرسبزش راست قامت ودر سایه هایشان مهر جاری ست
در راهرو وکلاسهایش عطر صمیمیت به مشام می رسد .
رنگ کلا سهایش به رنگ امید است .
تابلوکلاس ازجنس نوراست اما متصل به نورُ علی نور ودانش آموزان برامواج آن سوارمی شوند وبه اردو می روند !
کتاب ودفترمان جعبه ای جادویی است که هم آن را می نویسم هم از نوشته هایش استفاده می کنیم، هم با آن آزمایش می کنیم ، گاهی با همین جعبه جادوئی در مسافرت سری به کلاس می زنیم واز معلم سئوالی می پرسیم . با اینکه در کلاس درسیم اما گاهی سرکی به خانه می کشیم !؟
این جعبه پنجره هائی دارد به نور به زیبائی به تاریکی! معلم می گوید آدم های منفعل ممکن است محو پنجره هایی به تاریکی شوند برای اینکه پنجره های به روشنائی را باز کنیم باید بیننده وشنونده فعال وبا تفکر انتقادی باشیم ویادمان نرود پشت این پنجره های روبه ما کسانی هستد که هدفهایی دارند، این جعبه جادوئی تمام فعالیت های ما را ثبت می کند عملکردمان را به والدینمان گرارش می دهد ، بعضی از بچه ها می کویند بیائید دستکاریش کنیم تا گزارشن ندهد .
معلم میگوید آینده نیازمند افرادی است که بتوانند از این جعبه جادوئی خلاقانه در جهت رشد و توسعه استفاده کنند و اطلاعات را به مفاهیم انسانی تبدیل نمایند . گاهی مطالبی را به ما ارائه می دهد که مطالعه کنیم واز ما ثبت درس آموخته ها را طلب می کند،گویا دانش جدید از همین درس آموخته ها استخراج وتولید می شود متذکر می شود عالم مجازی با واقعیات فرق دارد مواظب با شیم دچار توهم نشویم .وادامه می دهد، اعتیاد فقط اعتیاد به مخدر ها نیست.
معلمها می گویند در شرایط کنونی که زمان امپرا طوری رسانه هاست شنونده وبیننده منفعل بودن یعنی خود را به دست گرگ سپردن است ، می گویند در جنگل روباه وگرگ فراوان است با ید مواظب باشیم نشانه های دقیق از مادرمان را بیابیم تا مثل شنگول ومنگول لقمه چرب بعضی ها نشویم وباید همواره چراغ تفکر انتقادی در سرمان روشن باشد .!
معلم می گوید مصرف کننده فکر ودانش دیگران بودن مال آدم های فعال وزنده نیست بلکه ما می توانیم تولید کننده باشیم نه مصرف کننده !
در پیشانی مدرسه دوربینی نصب شده است از جنس زمان که برد آن ۵۰ سال است وبرد مفید آن ۳۰ سال ، می توان آینده را در آن دید وهشدار می دهد مواظب با شید با برداشتن قدم های محکم ومطمئن از زمان عقب نمانید وجلوتر از زمان حرکت کنید ، وقت زیاد نیست !؟در مدرسه ما طلا می دهند ووقت می خرند !
اینجا دانستن برای دانستن نیست بلکه “دانستن برای عمل کردن “است.
در مدرسه ما معلمان هم دانش آموزند ونوبتی دانش آموزان معلم می شوند .
در مدرسه ما همه از هم یاد می گیریم وگاهی معلم از دانش آموزان یاد می گیرد
برخی روزها دانش آموزان جای مدیر می نشینند .
برخی مواقع معلمان کفش دانش آموزان را می پوشند ! شاید می خواهند بدانند چرا
می لنگند!؟
در مدرسه ما معلم ها دانش آموزان را به بالای نردبان دانایی نمی برد بلکه نردبان را می گذاردومارا کمک می کند خود بالا برویم! و در سفر دانائی ما را تا درب خانه عقل می برند ومی گویند خودتان در ب آن را باز کنید ووارد شوید ( بیندیشید )! ومی گویند زندگی از مسیر دانایی می گذرد
در مدرسه ما داشتن هوش بیشتر ملاک نیست مهم چگونه باهوش بودن است ! ( هوش چند گانه گارد نر )
درس اول مدرسه ما دوست داشتن ومهربانی است ( درس معلم ار بود زمزمه محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را )
معلم که درس اول را میدهددردلمان جائی برای خود پیدامی کند ،ابتدا دستهایمان را سپس فکر هایمان را به کار می گیرد ومارا در مسیر دانائی قرار می دهد ومی گوید توانایی هم از مسیر دانایی می گذرد و زندگی هم از این مسیر می گذرد .
در مدرسه ما درس راست گویی تدریس نمی شود واحد عملی است !( کونوا دعوه الناس بغیر السنتکم ) امام صادق (ع)
درس دوم با هم بودن وباهم کارکرن وشانه زیر بار همدیگر قرار دادن است.
گاهی کلید قفل ذهن برخی در ذهن بغل دستی اوست !
ظهر که می شود صدای دلنشین اذان قرار را از روح می گیرد میل وصال می کند وبوی دل انگیز غذای آشپز خانه مدرسه، اشتهایمان را تحریک می کند.
دانش آموزان نشانی ها را خوب یادگرفته اند وبرای پیداکردن خانه دوست لازم نیست از کسی بپرسند کافی است سرکی به درونشان و نگاهی به لای شب بوها ، شبنم علفها بیندازندویا گل شبدر !!
در مدرسه ما تکنوازی معنی ندارد بلکه همنوازی ارکستر را شکوه می بخشد .وتکنوازی ها مخصوص خیلی ماهرهاهستند که گروه همنواز را تشویق به اجرای نو می کنند.
در مدرسه ما روز که نومی شود ،بچه ها با شوق وارد می شوند وگذشت زمان را حس نمی کنند ودر آخر روز سرایدار می آید می گوید بچه ها پدر مادرها منتظرند !
معلم در مدرسه ما فقط معلم درس نیست بلکه سنگ صبور است وراهنما ی ما وباد بزنی بدست دارد وما را می دمد ومی گوید برخی مثل ذغالند اگر ندمیم خاموش می شوند ! معلم ها گاهی به ما مسواک زدن را آموزش می دهند و درس های زندگی را مرور می کنند
معلم به سئوالات ما پاسخ گشاینده می دهد نه مسدود کننده !
در کلاس ما بیشتر به سئوالات متفاوت توجه می شود تا سئوال درست!
دبیر فیزیک قانون سوم نیوتون را با شعر مولوی درس می دهد “این جهان کوه است وفعل ما ندا ” ودر در س فیزیک در کوچکترین ذره ( هگز ) بزرگی خدا را می توان
لمس کرد
معلمان گاهی مطالب را با آهنگ درس می دهند .
بجای رفتن به کارگاه وآزمایشگاه آنها را به کلاس می آوریم !
دانش آموزان درس ها را گوش می کنند و عمل می کنند!
دانش آموزان ومعلمان وعوامل مدرسه با اینکه همه چیز را رنگی می بینند اما خود بی رنگند
در مدرسه ما دانش آموزان جز ایمانشان نباید چیزی را حفظ کنند ( مجتبی کاشانی )
کم رنگ ترین چیز در مدرسه ما ریا است .
در جلسه امتحان مراقب وجود ندارد چونکه دانش آموزان از خودشان امتحان می گیرند!
دوچرخه سواری در مدرسه ما رایگان است !
بچه ها بعد از اتمام کلاس، کلاسها را با خودشان همراه می برند ، حتی کتابخانه وآزمایشگاه را ودر مسافرت در کلاس حاضر می شوند وسئوال می پرسند! .
در درس آمار ،کسی آمار دیگری را نمی گیرد ، فراوانی در نمودارها در ایده های ارائه شده است وشاخص ها رشد دانش آموزان را نشان می دهد .
در مدرسه ما درس دینی تعلیم دادنی نیست تمرین کردنی است و معلم می گوید باید در کوچه وخیابان تمرین کنید، خدائی که به ما معرفی شده اول توبه کاران را دوست دارد بعد نیکو کاران ومی گوید عمل باید عیارش با لا باشد ، می پرسیم عیار چه ؟در جواب می گوید عیار“ اخلاص“ ومی گوید که اگر در عملمان “ریا “باشد خدا با ما قهر می کندو می گوید او ازما با ما دلسوز تر ومهربان تر است . برای قبولی در درس دینداری وبرای نزدیکتر شدن به خدا باید هرروز برای مردم کاری بکنبم! ومی گوید اگر نافرمانی نکنیم خدا بهمان جایزه می ده !
در درس ریاضی سئوالها یک راه حل درست ندارند بلکه همه بچه ها می توانند به روش خودشان مسایل را حل کنند واستفاده ار حل المسائل ممنوع است ومعلم می گوید که اگر مساله ریاضی را حل نکردید اشکالی ندارد بهتره تمرین کنیم که راه حل مسایل زنگی را پیدا کنیم ومی گوید مسایل جدید را نمی توان با راه حل های گذشته حل کرد .
در درس زیست شناسی روح خدایی را در تک تک سلولها می توان دید.
درس جغرا فیا را در اردو یادمی گیریم پستی وبلندی ها ، کویررا ، در کویر خدا نزدیکتر حس می شود وستاره ها را می شود چید، در یا ها بیکرانی خدا را مجسم می کنند.
در درس فارسی هیچ فکری دیکته نمی شود( لا اکراه فی الدین …) اما به کسانی که همه حرف ها وفکر ها را بشنوند وبهترین آنها را انتخاب کنند جایزه می دهند( فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون الاحسنه ) واما انشاء وخلق کردن امتیاز ویژه دارد زیرا ما جانشین خدائیم وآفریدن را از اوبه ودیعه گرفته ایم .
و دیگر تصمیم کبری را نمی خوانیم زیرا تصمیم کبری مربوط به مسایل گذشته است وما تمرین می کنیم که برای مسایل اکنون وآینده تصمیم های مناسبی بگیریم ودر س چوپان دروغگو را بررسی می کنیم تا علت دروغگوئی چوپان که او را وادار به این کار کرده بود پیدا کنیم تادیگر تکرار نشود . .(بی توجهی )
در درس تاریخ باز خوانی می کنیم درخشش علمی گذشته خودرا تا باز یابی کنیم آن را
می رسد آوای تاریخم به گوش کی مدبر جامه عبرت بپوش
روزگاری پرتو علم وهنر برجهان تابیده از این بوم وبر کاشانی
وباتئاتر زشتی ها وزیبائی های گذشته گان را به نمایش می گذاریم وپند و در س عبرت می گیریم گرچه همواره نخبه هاوپیشروها را در ک نکرده وبرنتابیده اند . ( گالیله ، حلاج ، امیر کبیر ….)
در درس اجتماعی کافی است فقط یک درس را یاد بگیریم وبه آن عمل کنیم ونمره عالی بگیریم وآن اینکه “هرچه برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند “
در مدرسه ما ، تلاش ما از خود انگیختگی و خود شکوفائی سر چشمه می گیرد تا برای جایزه ونمره تلاش کردن !
دانش آموزان ومعلمان هرروز در گلدانهای کلاسها وراهروها گل امید می کارند .
هیچکس در مدرسه ما در زندان ذهنش نمی ماند ،هرروز میله ای از نرده های ذهنمان را می شکنیم و چارچوب های ذهنی را خراب می کنیم وبه جای آن شیشه های شفاف نصب می کنیم .!
عینک هایی که دانش آموزان بر چشم زده اند بیشتر زیبایی ها را می بینند تا زشتی ها وبدی هارا !
معلمان به دانش آموزان شیرجه زدن به عمق وشناکردن در اعماقشان برای صید گوهر از صدف وجودشان یاد می دهند .
معلم می گوید :سکون آغاز سقوط ونزول است ،باید حرکت کرد هستم اگر می روم گرنروم نیستم
البته گاهی در جاده یاگیری به فلات می رسیم ، نگران نباشید اگر مصر باشیم بزودی دوباره حرکت صعودی آغاز می شود او می گوید البته هر از چندگاهی باید اره مان راتیز کنیم !اشاره به کتاب ۷ عادت مردمان موثر
معلمان می گویند نمره ملاکی برای اندازه گیری سطح است با ملاک نمره نمی شود عمق راسنجید !
در زمین ورزش باهم کار کردن ، قانون گرائی تواضع وفروتنی را تمرین میکنیم ووقتی کسی می افتد دیگری دستش را می گیرد !
در زنگ هنر جمال زیبای خالق را در صفحه متجلی می سازیم وبر کلک آن نقاش جان افشانی می کنیم که اینهمه نقش عجب در گردش پرگارش دارد .
فارغ التصیلان مدرسه ما تا ابد دانش آموز خواهند ماند .
معلم می گوید : نقطه سر خط یعنی پایان می تواند آغازی دیگر وتلاشی دوباره برای رسیدن به موفقیت باشد
.M144khazaei@yahoo.com محمد خزائی دیماه ۱۳۹۱
توضیح اینکه این صرفا” یک قطعه ادبی نیست ، سالها تلاش وپژوهش برای آن صورت گرفته ,وبرای هر جمله اش پشتوانه های علمی واستدلالی وجود دارد ونویسنده در همایش های علمی در سطح ملی مقالات برگزیده در خصوص آموزش و پرورش نوین خلاقیت وآموزش موثر دارد.
http://fekrekhalagh.ir/